آموزش تبلیغات آنلاین و بازاریابی آنلاین

سری مقالات برندینگ و برندسازی

آموزش تبلیغات آنلاین و بازاریابی آنلاین

سری مقالات برندینگ و برندسازی

آموزش تبلیغات آنلاین و بازاریابی اینترنتی، مقالات برندینگ و برندسازی و استراتژی بازاریابی

کلمات کلیدی
  • ۰
  • ۰

وقتی یک برند، قوی و سازگار در طول زمان ساخته شود، بهترین ضمانت برای فروش مستمرش در آینده است. به شرط آنکه استراتژی های برندسازی اینترنتی را نادیده نگیرید. در این مقاله به این سوال شما که آیا استراتژی های برندسازی در دنیای دیجیتال متفاوت است؟ پاسخ  خواهیم داد.

برندسازی سنتی

برندسازی سنتی نهایتاً به چهار رکن اندازه گیری شده به عنوان ابزارهای معروف خلاصه می شوند. این ابزارها معیارهایی را برای تمایز برند، ارتباط نام تجاری، اعتبار و دانش آن، فراهم می کنند. با توجه به این ابزارها بهترین برندها سطح بالاتری از تمایز را حفظ می کنند، تا ارتباط و این ایده نیز به نظر منطقی می نماید. وقتی یک برند بیشتر از آنکه متمایز باشد، مرتبط باشد به یک کالا تبدیل می شود. و خارج از دنیای دیجیتال، این نظریه صادق است. به این فکر کنید که وقتی به مغازه­ای می روید و محصولی را از قفسه برمی ­دارید چه چیزی به ذهنتان می­ آید یا وقتی در شعبه بانک همسایگی خود وارد می شوید چه احساسی دارید. مشکل اینجاست که مردم دیگر کارهایی از این قبیل را انجام نمی دهند. آنها به صورت آنلاین خرید می کنند یا حداقل، جستجوی خود را به صورت آنلاین انجام می دهند. برند دیجیتالی شما اولین نقطه تماس با مشتری است.

برندسازی دیجیتالی

برندسازی اینترنتی یا برندسازی در دنیای دیجیتال به دنبال کردن قوانین گوگل و فراهم کردن محتوایی که مردم به دنبال آن هستند منتهی  می شود. این بدان معنا است که:

۱ ) گوگل برنده خواهد شد.

این امر برای هیچکس جدید نیست. گوگل فضای آنلاین را هدایت میکند. گوگل ۸۶.۳% از سهم بازار آمریکا و ۸۸.۸% از سهم بازار جهانی را در اختیار دارد. در نتیجه هر چه آنها بگویند یا انجام دهند، فضای آنلاین را به جلو میبرد، و مدیران برند نیز بیشترین زمان خود را صرف آن می کنند. بسیاری از مشتریان فعلی شما و اکثر چشم اندازهای شما با جستجو در گوگل آغاز می شود. بنابراین برای اینکه بتوانید برندینگ خود را  در فضای دیجیتالی قوی کنید باید قواعد بازی آن را بلد باشید.

۲ ) گوگل به اینکه برند شما متفاوت است توجه ی نمی کند.

به روزرسانی ­های الگوریتم گوگل در طول دو سال گذشته، اینکه برند شما در چه حد متمایز است را اندازه­ گیری نمی کند. آنها می خواهند برند شما یک موقعیت تجربه­ ی کاربری عالی را فراهم کند. آنها خواستار آن هستند که برند شما از تکنیک­ های کلاه سیاه ( black-hat SEO ) در بهینه سازی موتورهای جستجو اجتناب کند و قواعد درست سئو را اجرا کند. و می خواهند وب سایت شما در قسمت ( above the foldd )  دارای محتوا باشد.

۳ ) مخاطبان شما برای تمایز در فضای آنلاین جستجو نمی کنند.

وقتی مخاطبان شما در صفحات مجازی به دنبال محصولات و خدمات می گردند، آنچه شما را متفاوت و منحصر به فرد می کند آن چیزی نیست که آنها در قسمت جستجو تایپ می کنند. آنها کلماتی را تایپ می کنند که یک محصول، خدمت یا راهکاری که در حال حاضر به آن نیاز دارند را توضیح می دهد. اگر شما میلیون­ها دلار برای برندسازی سنتی خود خرج کرده باشید، و بازار هدف آگاهی کافی از برند شما داشته باشد، در این صورت ممکن است مخاطبان شما با اسم برندتان به جستجوی شما بپردازند. اما برای بیشتر برندها این مورد صدق نمی کند.

آیا برندسازی دیجیتالی همیشه به همین شکل است؟ احتمالاً خیر. در بعضی مواقع، خلق، بهینه سازی و توزیع محتوای مرتبط که با پیام برند سازگار باشد نیاز به تدوین استراتژی های برندینگ و بازاریابی اینترنتی دارد. امروزه، ایجاد ارتباط و تعامل با بازار هدف در فضای مجازی وجه تمایز در برند سازی محسوب میشود.

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

هر کسی که به نحوی با کسب و کار در تعامل باشد، با واژه ی “بازاریابی” غریبه نیست. برای انجام هر کاری در کسب و کار، به بازاریابی واستراتژی بازاریابی رجوع می شود. اما اگر از شما بپرسند “بازاریابی چیست؟”، یا از شما بخواهند آن را تعریف کنید، قادر به تعریف بازاریابی خواهید بود؟ چند لحظه مکث کنید و به این سوال فکر کنید، ببینید بازاریابی در ذهن شما چه معنایی دارد، و سپس به خواندن مقاله ادامه دهید تا جواب بزرگان این عرصه را ببینید.

بر خلاف تصور همگان بازاریابی با یک ایده جدید یا یک محصول نوآورانه آغاز نمی­ شود. نقطه آغاز بازاریابی مشتری ( customer ) است، همان افرادی که سبب موفقیت کسب و کار می ­شوند. فرآیند بازاریابی از جایی شروع می شود که مشتری وارد چرخه ی کسب و کار می شود، نه زمانی که محصول آماده فروش است. کارآفرینان ذاتا، همیشه عاشق ایده ­هایشان هستند و چنان می ­پندارند که بقیه هم چنین حسی دارند، ولی همیشه اینگونه نیست. در طول فرایند راه­ اندازی یک کسب و کار جدید یا ارائه یک محصول جدید، نیاز خواهید داشت تا افراد زیادی را قانع کنید که محصول شما ارزش خریدن را دارد، پس بد نیست قبل از هر چیز قدری درباره آنها بدانید. مشکلات، نیازها و خواسته ­های آنان چیست؟ آیا می­توانید کاری کنید که آنها زمان، پول یا زحمت کمتری متحمل شوند؟

بیایید قبل از آنکه جلوتر برویم چند اصطلاح رایج در بازاریابی را با هم مرور کنیم. فرق نیاز، خواسته و تقاضا در چیست؟

نیاز ( Need ) حس درونی افراد است، افراد حتی ممکن است از این نیاز خود، آگاهی نداشته باشند. این نیازها شامل نیازهای فیزیکی و عاطفی و… می شود.

خواسته ( Want ) نمود عینی نیاز است، اینکه شما گرسنه می شوید و به دنبال رفع گرسنگی برمی آیید یعنی به دنبال رفع نیاز خود، خواسته ای یافته اید. در این مورد برای رفع گرسنگی گزینه های متفاوتی مثل تهیه ی خوراکی از بیرون، رفتن به خانه و خوردن غذا یا موارد دیگر خواسته های شما را تشکیل می دهید.

تقاضا ( Demand ) حال اگر شما توان مالی تحقق خواسته ی خود را داشته باشید، تقاضا شکل می گیرد. و شما با خریدن کیک و شیر کاکائو به گرسنگی خود پاسخ می دهید.

مشتریان شما تنها به افرادی که محصول شما را از قفسه­ ها خریداری می ­کنند محدود نمی­ شوند بلکه سرمایه گذاران، توزیع­ کنندگان، خرده ­فروشان و دیگر ذینفعان نیز در این دسته قرار می گیرند. لازم است آنها احساس کنند که  سرمایه­ گذاریشان ایمن است و سرمایه ی خود  را دوباره به دست می آورند، پس باید بتوانید آنها را نیز قانع کنید، و این به معنای تحقیقات بازار و نوشتن یک  طرح یا برنامه بازاریابی ( Marketing Plann ) است.

چندین دهه است که دانشگاهیان به دنبال دستیابی به یک تعریف مختصر از بازاریابی هستند. لغت نامه­ ها مسیرهای بسیار ادبی اینچنینی را در پیش  گرفته اند : “مجموع وظایف تجاری به منظور انتقال کالاها از تولیدکننده به مصرف ­کننده”.

حال اگر بخواهیم به سراغ تعاریفی که انجمن های بازاریابی از این کلمه ارائه داده اند، برویم. موسسه خبرگان بازاریابی ( Chartered Institute of Marketing ) آن را این چنین شرح می­ دهد :”مدیریت فرآیند شناسایی، پیش بینی و ارضای نیازهای مشتری به شکلی  سودآور”.

انجمن بازاریابی آمریکا ( The American Marketing Association ) آخرین تعریف از بازاریابی در سال ۲۰۱۳ را اینگونه تصویب نموده   است : “بازاریابی، مجموعه ­ای از فعالیت ها و فرایندهای ایجاد، انتقال، ارسال و تبادل هر آنچه که برای مشتریان، ارباب رجوع، شرکای تجاری و در کل برای جامعه ارزشمند باشد، است.

به محض خروج از دایره حرفه ­ای ­ها یا دانشگاهیان  بازاریابی،  تعریف این لغت به شکل باورنکردنی کمرنگ می­ شود.  بسیاری از مردم بازاریابی را مترادف با تبلیغات یا ارتقای محصول می­ دانند، در صورتی که باید بدانید اینها تنها چرخ­ دنده ­های کوچکی از یک ماشین کارآمدتر و بزرگتر می ­باشند. تبلیغات و بازاریابی با هم متفاوت بوده و هر کدام دارای اصول و سبک های جداگانه ای هستند.

برخی هم بازاریابی را برابر با فروش می دانند. به عقیده ی این افراد فروش همان بازاریابی است. در حالی که این عقیده هم درست نیستبازاریابی و فروش به هیچ وجه یکسان نیستند . فروش جز کوچکی از بازاریابی را تشکیل می دهد.

بازاریابی فراتر از ترفیع و فروش و تبلیغات است. با وارد شدن به هر حوزه ای باید از استراتژی های بازاریابی مختص به آن استفاده کرد. به عنوان مثال با ورود به حوزه ی دیجیتالی و اینترنتی لازم است با مبانی دیجیتال مارکتینگ آشنایی کامل داشته باشید تا بتوانید در این حوزه  عملکرد خوبی داشته باشید، تا در دنیای آنلاین یا دیجیتال کسب و کار خود را با موفقیت هدایت کنید.

می ­توان گفت که بازاریابی یکی از بخش های کسب و کار است که تمرکز بر روی مشتریان فعلی و بالقوه را تضمین می کند.

بازاریابی چهار بخش زیر را در بر می گیرد :

  • شناخت مشتریان بالقوه و محیط خارجی کسب وکار به جزیی ­ترین شکل ممکن
  • شناسایی فرصت ها و توسعه استراتژی برای سرمایه­ گذاری روی آنها
  • استفاده از ابزار بازاریابی برای ارائه استراتژی
  • سنجش نتایج و فرایند بهبود مستمر

آنچه بازاریابی می­ باشد :

  • در اولویت قرار دادن مشتری
  • یکی از بخش های کسب و کار
  • یک فرایند برنامه­ ریزی شونده
  • فعالیت کلیدی برای موفقیت مستمر کسب و کار
  • تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف کسب و کار

آنچه بازاریابی نمی­ باشد :

  • تبلیغات یا ترفیع بی هدف و بدون برنامه
  • فقط مختص به یک دپارتمان یا بخشی از سازمان ( مثلا بازرگانی )
  • یک گزینه انتخابی و اضافی
  • اهمیت بازاریابی

به کارگیری و آشنایی با مفاهیم بازاریابی از ضروریات هر کسب و کاری محسوب می شود. در زیر به برخی از دلایلی که منجر به افزایش اهمیت بازاریابی در پیشبرد کسب و کار شده، اشاره می کنیم:

۱ ) بازاریابی به انتقال، مبادله و حرکت کالا کمک می کند :

بازاریابی در انتقال، مبادله و حرکت کالا بسیار مفید است. کالاها و خدمات از طریق واسطه های گوناگون، مانند خرده فروشان و عمده فروشان، به دست مشتریان می رسند. بازاریابی این ارتباط را فراهم می آورد و از این رو هم برای تولید کنندگان مفید است و هم برای مشتریان

۲ ) بازاریابی در حفظ و ارتقا استانداردهای زندگی جامعه مفید است :

بازاریابی در صدر تمام عوامل تاثیر گذار بر استانداردهای زندگی جامعه، قرار می گیرد. بازاریابی از طریق در دسترس قرار دادن محصولات و خدمات برای مشتریان و عرضه ی آنها تحت شرایط مختف و با قیمت معقول، بر سبک زندگی آنها اثر می گذارد. جامعه از سه سطح اجتماعی تشکیل می شود : غنی، متوسط و فقیر. هرآن چیزی که  این سه گروه مصرف می کنند، توسط بازاریابی و اصول و رویه های آن، عرضه می شود. این موارد و شناسایی بازار تحت عنوان گزارش تحلیل بازار و به عنوان بخشی از فعالیت های بازاریابی صورت می گیرد.

۳ ) بازاریابی منجر به ایجاد اشتغال می شود :

بازاریابی مکانیزم پیچیده ای است که افراد بسیاری به طرق مختلف در آن درگیر بوده و تعامل دارند.  فعالیت های اصلی بازاریابی شامل خرید، فروش، امور مالی، حمل و نقل، انبار داری، استاندارد سازی و تقبل ریسک است. هر کدام از این فعالیت ها توسط افراد بسیاری به اجرا در می آید.

۴ ) بازاریابی به عنوان منبع کسب درآمد و عایدی :

تمام کاربردهای فعالیت های بازاریابی به نوبه ی خود سهمی در کسب درآمد دارند. حتی اگر شما در فضای مجازی فعالیت دارید بازاریابی محتوا می تواند به شما کمک کند تا سودآوری بالایی داشته باشید.

بازاریابی به عنوان منبع کسب درآمد

۵ ) بازاریابی به عنوان مأخذ ایده های جدید شناخته می شود :

مفهوم بازاریابی، مفهوم پویایی است. بازاریابی در طول زمان دچار تغییرات بسیاری شده است و وارد حوزه های بسیاری شده است، بازاریابی پارتیزانی و چریکی و بازاریابی حسی و بازاریابی تریزی هم از جمله الگوهای جدید در بازاریابی محسوب می شوند. که رفته رفته به آنها خواهیم پرداخت. اما تغییراتی که بازاریابی در طی چند دهه اخیر داشته، منجر به بروز خلاقیت و ورود ایده هایی نو در این خصوص شده است.

۶ ) بازاریابی منجر به رشد و توسعه ی اقتصادی می شود :

تا کسی برای فروش محصولی تلاش نکند ، اقتصاد رشد پیدا نمی کند. بازاریابی می تواند به فروش هرگونه محصول یا خدمتی کمک کند. با به کارگیری اصول بازاریابی شما و فروش محصولات و خدمات، رفته رفته رشد اقتصادی در جامعه به وجود می آید. از این رو به کارگیری درست بازاریابی می تواند بسیار سودمند باشد و نباید به راحتی از کنار آن عبور کرد.

بازاریابی - رشد و توسعه اقتصادی

سخن آخر :

در پایان ، تعریف دقیق بازاریابی چندان مهم نیست. آنچه که برای کسب و کارهای کوچک و بزرگ حائز اهمیت است، اطمینان از این موضوع است که مشتری در مرکز همه افکار شما و  هر دپارتمان دیگری باشد و توسط هر یک از کارکنان شما درک شده باشد، و بازاریابی می تواند این امر را، تضمین کند.

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

بدون شک طراحی یک UX مناسب و کاربرپسند براساس معماری و ساختار اطلاعات و محتوای وب سایت یکی از مهمترین موارد هر وب سایت برتر می باشد.

امروزه ساختار سازی کلیه اطلاعات یک وب سایت از طریق تیمی شامل : طراحان وب، توسعه دهندگان وب و تولیدکنندگان محتوی، تهیه و نهایی می شود.

معماری و ساختار سازی اطلاعات و محتوا که شامل خلق و ساختاردهی اطلاعات یک وب سایت، اپلیکیشن و یا هرگونه از پروژه های دیجیتالی می شود، به کاربران کمک می کند تا بسیار راحت تر بتوانند از وب سایت یا اپلیکیشن استفاده نمایند و به راحتی اطلاعات مورد نظر خود را پیدا کنند.

هدف اصلی ساختار سازی و معماری اطلاعات، دستیابی موثرتر به اهداف کسب وکار، بازار هدف و افزایش نرخ فروش در کلیه پلتفرم ها از قبیل تبلت، دسک تاپ و موبایل می باشد.

ساختارسازی و معماری اطلاعات منجر به تهیه ساختار محتوایی قابل استفاده و دور از پیچیدگی و سردرگمی برای کاربران می شود و اساس آن نیز بر پایه فراهم نمودن حداکثر کاربر پسندی طراحی وب سایت می باشد.

هنگامی که معماری اطلاعات یک وب سایت مشخص شد، طراحان UX می توانند به طراحی وب سایت بپردازند.

در این مرحله طراحان UX باید در طراحی، علاوه بر آسانی نویگیشن ( Navigation )، عواملی که موجب افزایش جذابیت و تعامل مخاطب با وب سایت می شوند را نیز مد نظر قرار دهند.

برای داشتن یک UX خوب برای یک وب سایت که منشاء آن ساختار سازی و معماری اطلاعات درست است، موارد زیر را باید در نظر بگیرید.

۱ ) شناخت بازار هدف و مخاطبین

در ابتدای فرآیند معماری اطلاعات باید بدانیم که یک وب سایت چگونه می خواهد به مخاطبینش کمک کند؟ و اینکه هدف کسب و کار شما از ایجاد این وب سایت چیست؟

۲ ) نویگیشن ( Navigation )

هنگامی که مشخص شد وب سایت کسب وکار شما چگونه می خواهد به مخاطبینش کمک کند، و چه اطلاعاتی را باید به بازار هدف ارائه دهد، نوبت طراحی نقشه وب سایت  ( Site map ) و چگونگی نحوه تعامل مخاطب با وب سایت می رسد.

۳ ) طراحی و ظاهر وب سایت

یک طرح ساده شماتیک به منظور نشان دادن راه و مسیری که مخاطب بازدیدکننده از سایت از هر صفحه به صفحه دیگر را دنبال می کند را باید در این مرحله طراحی نمود. در پایان این مرحله می توان یک wireframe شفاف و روشن از وب سایت کسب وکارتان داشته باشید.

قبل از رونمایی از وب سایت با طراحی جدید، باید بار دیگر کاربر پسندی و راحتی تعامل در تمامی صفحات وب سایت را توسط کارمندان خود تست کنید و نتایج را به منظور توسعه طراحی وب سایت و قبل از رونمایی از وب سایت، اعمال نمایید.

یک طراحی UX خوب، بسیار بر روی طراحی یک وب سایت برتر موثر است و یادمان باشد برای طراحی یک UX خوب، ساختار سازی و معماری اطلاعات وب سایت با در نظرگرفتن نیازهای مخاطبین و اینکه “هدف آنها از مراجعه به وب سایت کسب وکار شما چیست ؟”، شرط اساسی است.

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

بسیاری از بازاریاب ها در حال تلاش برای ارتقای برند از طریق راهکارهای بازاریابی دیجیتالی هستند. بهینه سازی برای موتورهای جستجوگر یا همان سئو ( SEO ) یک ابزار کلیدی در جهت گسترش دیده شدن وب سایت تان ( برندسازی اینترنتی )، افزایش ترافیک سایت و نرخ های تبدیل بهتر ( نرخ جذب مشتری بالقوه ) است.

اولین نکته ای که یک فرد به عنوان بازاریاب اینترنتی باید بداند جلوگیری از وقوع اشتباه است. دنبال کردن بهترین فعالیت های SEO برای بازاریاب های اینترنتی می تواند سخت باشد. به علت تغییرات الگوریتمی موتورهای جستجو در دوره های زمانی، هر استراتژی سئو ( SEO ) نیاز دارد خودش را با آخرین تکنیک ها منطبق کند، در حالی که تکنیک های قدیمی را کنار می گذارد. در ادامه ۸ اشتباهی که به هنگام بهینه سازی برای موتور جستجو ( SEO ) باید از آن ها دوری کنید. بیان شده است

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

هنگام انتخاب و پیگیری شاخص ‌های کلیدی عملکرد ( KPIs )، بازاریابان حرفه ای سه شاخص کلیدی عملکرد ( KPIs ) زیر را در نظر می‌گیرند :

۱ ) درآمد فروش ( Sales Revenue )

۲ ) مشتریان بالقوه ( Leads)

۳ ) هزینه کسب هر مشتری ( Cost Per Acquisition )

اما شاخص‌های کلیدی عملکرد دیگری نیز برای اجرای موفق یک کمپین بازاریابی یکپارچه وجود دارد.

هیچ کسب ‌وکاری از یک فعالیت بازاریابی که سرمایه شرکت را هدر می‌دهد، حمایت نمی‌کند، بنابراین با پیگیری ۱۰ شاخص‌ کلیدی عملکرد ( KPIs ) ضروری در بازاریابی، می‌توانید خود را با استراتژی ‌ها و بودجه‌های مختلف سازگار کنید.

بدون شاخص‌ های کلیدی عملکرد ( KPIs )، فعالیت های بازاریابی، گزارش ها و تصمیم‌گیری‌های کسب ‌وکار بر اساس اطلاعات شفاف و دقیقی صورت نمی‌گیرد.

۱۰ شاخص کلیدی عملکرد ( KPIs ) ضروری در  بازاریابی که حتما باید محاسبه شود.

۱ ) درآمد فروش ( Sales Revenue )

میزان درآمد کسب ‌وکار شما از کمپین بازاریابی نفوذی ( Inbound Marketing ) چقدر است؟

آگاهی از درآمد فروش، برای شناسایی تأثیر کمپین بازاریابی نفوذی شما ضروری است. در واقع، هیچ شرکتی در فعالیتی که درآمدی برایش ندارد، سرمایه گذاری نخواهد کرد و به احتمال زیاد پولش را به فعالیت ‌های بازاریابی دیگری اختصاص می‌دهد.

۲ ) بهای تمام شده‌ یک مشتری بالقوه ( Cost Per Lead )

شما باید هزینه‌های کسب مشتری ( Customer Acquisition Costs ) را به عنوان یکی از شاخص‌ های کلیدی عملکرد ( KPIs ) برای هر دو نوع بازاریابی ( هم نفوذی  ( Inbound Marketing ) و هم سنتی ( Outbound Marketing ) محاسبه کنید. بهای تمام شده برای کسب یک مشتری از طریق بازاریابی نفوذی در مقایسه با بازاریابی سنتی ( برونگرا ) چقدر است؟

محاسبه‌ی هزینه‌های کسب مشتری نیازمند یکپارچه کردن اتوماسیون بازاریابی و برنامه‌های مدیریت ارتباط با مشتری ( CRM )، و سپس شناسایی کلیه‌ی هزینه‌های مربوط ( Relevant Costs ) برای برنامه‌ریزی منابع شرکت ( ERP ) می‌باشد.

هزینه‌های مربوط در محاسبه بهای تمام شده‌ کسب هر مشتری ( CAC ) در بازاریابی نفوذی:

  • نیروی کار ( تخصص و خلاقیت )
  • فناوری و نرم افزار
  • هزینه‌های سربار عمومی

هزینه‌های مربوط در محاسبه بهای تمام شده‌ کسب هر مشتری ( CAC ) در بازاریابی سنتی ( برونگرا ):

  • تبلیغات
  • توزیع بازاریابی
  • نیروی کار ( بازاریابی و فروش )
  • هزینه‌های سربار عمومی

بعد از محاسبه‌ی هزینه‌های مربوط به کمپین ‌های بازاریابی نفوذی و سنتی، مستقیما می‌توانید میزان فروش‌های جدید را شناسایی کرده و به تخصیص بودجه لازم برای هر کمپین بازاریابی بپردازید.

اگر شرکت شما بیشتر از بازاریابی نفوذی استفاده می‌کند، می‌‎توانید کمپین‌های بازاریابی اینترنتی مختلف را تقسیم بندی کرده و به راحتی  میزان موفقیت و سودمندی فعالیت ‌های هر قسمت را ارزیابی کنید.

۳ ) ارزش مشتری( Customer Value )

یکی از شاخص ‌های کلیدی عملکرد ( KPIs ) سنجش ارزش مشتری ( CV:Customer Value ) است. این روش نه تنها به شما کمک می‌کند که ارتباط با مشتریان خود را حفظ کنید، بلکه نرخ از دست دادن مشتریان ( churn rate ) را نیز کاهش داده و سطح بالایی از رضایت مندی را برای مشتریان ایجاد می‌کند.

بهترین روش برای افزایش ارزش طول عمر مشتری ( Customer Lifetime Value ) توسعه‌ی کمپین ‌های جذب مشتریان بالفعل شماست، این تاکتیک فرصتی برای تیم فروش است تا مشتریان بالفعل را با محصولات و خدمات برند شما بیشتر آشنا کند.

۴ ) نرخ بازگشت سرمایه‌ ( ROI )

یکی از شاخص ‌های کلیدی عملکرد ( KPIs ) سنجش نرخ بازگشت سرمایه‌ ( ROI ) می باشد.

محاسبه‌ی ( ROI ) بازاریابی، برای ارزیابی عملکرد فعالیت بازاریابی ماهانه و سالانه‌، همچنین تدوین استراتژی‌ بازاریابی و بودجه بندی سالانه  ضروری است.

به جای اینکه پول و بودجه‌ی بازاریابی خود را برای کمپین های بازاریابی بیهوده هزینه کنید، ( ROI ) فعالیت بازاریابی را محاسبه کنید تا مشخص شود که آیا ادامه فعالیت بازاریابی کنونی شما توجیه پذیر است یا خیر.

 فرمول محاسبه‌ی نرخ بازگشت سرمایه‌ ( ROI ) بازاریابی نفوذی:

هزینه فعالیت بازاریابی ( هزینه فعالیت بازاریابی- رشد فروش )

۵ ) نرخ افزایش مشتریان بالقوه در فضای مجازی ( Traffic-to-Leads Ratio )

نرخ تبدیل ترافیک وب‌سایت شما مخصوصا آگاهی از منبع ترافیک ایجاد شده یکی دیگر از شاخص ‌های کلیدی عملکرد ( KPIs ) است. ترافیک می‌تواند Organic یا مستقیم باشد، و یا از طریق شبکه های اجتماعی، فعالیت های بازاریابی اینترنتی و یا از طریق Referrals ( ارجاعات مشتریان ) ایجاد شده باشد.

ترافیک شما می‌تواند ثابت و یا در حال افزایش باشد، اما نرخ تبدیل آن کم و یا درحال کاهش است؛ این وضعیت نشان دهنده نقاط ضعف وب‌سایت شماست که باید بهبود یابد.

در فرآیند بهینه سازی نرخ تبدیل، با بررسی این شاخص کلیدی عملکرد ( KPI ) می‌توانید لزوم هرگونه تغییر در متن، طراحی و قالب وب‌سایت خود را مشخص کنید.

نرخ افزایش مشتریان بالقوه در فضای مجازی - شاخص عملکرد کلیدی KPIs

 

۶ ) نرخ تبدیل مشتری بالقوه به مشتری بالفعل ( Lead-to-Customer Ratio )

بعد از انجام فعالیت‌ های بازاریابی، آگاهی از تعداد مشتریان باالقوه‌ای که تیم فروش شما می‌تواند کسب کند، ضروری است. شما باید هر دو نرخ تبدیل مشتریان بالقوه یعنی  «آماده برای خرید» ( Sales Qualified Lead ) و «در صدد خرید» ( Sales Accepted Lead ) را محاسبه کنید.

چه تفاوتی بین این دو وجود دارد؟

«مشتریان بالقوه‌ی آماده برای خرید» آن دسته از مشتریانی هستند که بر اساس امتیاز و عکس العملی که به فعالیت های بازاریابی شما نشان داده‌اند، از دید تیم فروش، آماده خرید در نظر گرفته می‌شوند.
«مشتریان بالقوه‌ی در صدد خرید» مشتریانی هستند که تیم فروش شما آنها را به عنوان فرصت در نظر گرفته و مستقیما و یا به صورت زمان بندی شده با آنها در تماس است.
با توجه به شاخص‌های ذکر شده، آیا کمپین بازاریابی شما می‌تواند مشتریان بالقوه را  جذب کند؟ آیا CRM ( مدیریت ارتباط با مشتری ) موفق می‌شود که در زمان مناسب مشتریان بالقوه واجد شرایط را به خریدار تبدیل کند؟ نرخ تبدیل چقدر است؟

اگر پاسخی برای این سؤالات ندارید، باید همراه با تیم فروش خود دلیل اصلی این مشکلات را کشف کرده و برای بهبود این شاخص‌ها به گفتگو  بپردازید.

۷ )  نرخ تبدیل صفحه‌ی فرود ( Landing Page Conversion Rate )

تصور کنید که صفحه‌ی فرود شما با یک طراحی زیبا و رعایت همه روش‌های مؤثر ظاهر می‌شود، ولی آیا فرآیند تبدیل را به درستی انجام می‌دهد؟

صفحه فرودی که به جذب مشتریان بالقوه نمی‌پردازد، با وجود ترافیک بالا و طراحی زیبا هیچ سودی نخواهد داشت، بنابراین باید نرخ تبدیل صفحه‌ی فرود را  به عنوان یکی از شاخص‌های کلیدی عملکرد ( KPIs ) محاسبه کنید.

همانند شاخص تبدیل ترافیک به مشتری بالقوه، اگر صفحه‌ی فرود شما ترافیک بالایی را جذب می‎‌کند اما نرخ تبدیل پایینی دارد، باید تغییراتی در صفحه‌ی فرود خود ایجاد کنید :

  • رنگ صفحه‌ی( CTA call to action ) خود را تغییر دهید.
  • منافع بیشتری به متن CTA خود ببخشید.
  • متنی تشویق کننده بنویسید.
  • فرم خود را کوتاه تر کنید.
  • تأییدیه‌های اجتماعی ( Social Proof ) اضافه کنید ( برای مثال بررسی‌های انجام شده (reviews )، شاخص‌های اجتماعی ( social count) و جوایز دریافتی و..)

۸ )  ترافیکOrganic

یکی از اهداف بازاریابی اینترنتی در هر کسب ‌وکاری  افزایش ترافیک Organic است. ترافیک Organic بالا به معنی این است که خود کاربران وب‌سایت شما را پیدا می‌کنند و هزینه‌ی جذب مخاطبین به وب‌سایت از طریق سایر فعالیت های اینترنتی نیز کاهش می‌یابد.

واضح است که ترافیک Organic مستقیما به استراتژی سئو ( Search engine optimization SEO ) وابسته است. پس حتما این شاخص کلیدی عملکرد فعالیت های بازاریابی اینترنتی را مدنظر قرار دهید و بر اساس آن استراتژی SEO خود را بازسازی کنید.

۹ ) ترافیک شبکه های اجتماعی و نرخ‌های تبدیل 

بیشتر کسب ‎وکارها از اهمیت شبکه های اجتماعی در بازاریابی اینترنتی آگاه هستند و در چند سال اخیر ارزش فوق العاده آن در موفقیت کمپین های بازاریابی به اثبات رسیده است.

از شاخص‌های ارزیابی عملکرد ( KPIs ) زیر می‌توانید برای سنجش میزان اهمیت و تأثیر شبکه های اجتماعی بر فعالیت‌ های بازاریابی خود استفاده کنید:

  • تعداد تبدیل بازدیدکننده به مشتری بالقوه از طریق هر کانال شبکه‌ی اجتماعی
  • تعداد تبدیل مشتریان بالقوه به بالفعل از طریق کانال‌های شبکه‌های اجتماعی
  • درصد ترافیک مربوط به کانال‌های شبکه های اجتماعی
  • با وجود سایت‌های شبکه‌های اجتماعی مانند تویتر، فیسبوک، لینکدین، گوگل پلاس، پینترست و اینستاگرام شاید شما زمان کافی برای استفاده مؤثر از هر کدام از این شبکه ها را نداشته باشید، اما می‌توانید آنها را با توجه به تعداد بازدیدکننده، مشتری و درصد ترافیک، تقسیم بندی کرده و فعالیت‌ های بازاریابی خود را بر شبکه مورد نظر متمرکز کنید.

۱۰ ) ترافیک موبایل، مشتریان بالقوه و نرخ های تبدیل

آیا بهینه سازی وب‌سایت خود را  به صورتی کارآمد برای موبایل نیز در نظر گرفته اید؟ با توجه به استفاده‌ی گسترده‌ی کاربران اینترنتی از دستگاه‌ها و گوشی‌های هوشمند برای جستجو در وب و  توجه گوگل به وب‌سایت‎های بهینه و واکنش گرا، باید موارد زیر را برای سنجش شاخص‌ های کلیدی عملکرد کاربران گوشی‌های هوشمند در نظر بگیرید :

  • ترافیک موبایل
  • نرخ تبدیل بازدیدکننده به مشتریان بالقوه از طریق گوشی‌های هوشمند
  • Bounce Rate گوشی‌های هوشمند
  • درک آنچه مخاطبین از طریق موبایل بر روی وب‌سایت شما انجام می‌دهند به شما کمک می‌کند که تعامل برندتان را با مشتریان بالفعل و بالقوه تقویت و بهینه سازی کرده و با محاسبه شاخص کلیدی عملکرد ( KPI Ratio Traffic-to-Leads )برای موبایل، از چگونگی عملکرد فعالیت های بازاریابی اینترنتی مرتبط با گوشی‌های هوشمند مطلع شوید.

برای آگاهی بیشتر در مورد شاخص های کلیدی عملکرد ( KPIs ) فرم زیر را پر کنید و گزارش کامل استفاده مؤثر از ۶ شاخص کلیدی عملکرد ( KPI ) دیگر در بازاریابی را که برای رئیس شما بسیار ضروری است، دریافت کنید.

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

گوگل، اینترنت را اداره می کند.

گوگل قوانینی دارد که صاحبان کسب وکارهای اینترنتی یا تجارت الکترونیک، بازاریابی اینترنتی برای موفق شدن در فضای مجازی می بایست آنهارا رعایت کنند تا نهایتا بتوانند رتبه بالایی کسب کنند. گوگل از وب سایت هایی که ۷۷ مورد زیر در آن ها رعایت نشده اصطلاحا متنفر است به عبارت دیگر آن ها را در رتبه بالا قرار نمی دهد.

۷ علتی که گوگل به خاطر آنها از وب سایت شما متنفر است به شرح زیر است این ۷ مورد اصول توسعه ی وب سایت میباشند.

۱) وب سایت تان توسط سیستم مدیریت محتوای ( CMS: Content Management System ) سئو پسند حمایت نمی شود.

قدرتمندترین وب سایت ها آنهایی هستند که توسط CMS های قدرتمند حمایت می شوند. بدیهی است که گوگل در میان انواع این سیستم مدیریت محتوا، WordPress را بیشتر از بقیه CMS ها دوست دارد، پس بهترین نظر می تواند این باشد که شما نیز WordPresss را دوست داشته باشید و از آن استفاده کنید. ( WordPresss به اندازه کافی قدرتمند است که بتواند وب سایت های شرکت های بزرگ را اجرا کند، همچنین امروزه در میان بیشتر بازاریابان متخصص در فضای مجازی، برترین انتخاب به حساب آمده است! )

۲) وب سایت شما واکنشگرا نیست! ( به زبان عامیانه موبایل پسند Mobile friendly نیست! )

اینکه وب سایت تان در تلفن همراه به خوبی به نمایش در نیاید و اصطلاحاً تلفن همراه پسند نباشد عامل مهمی است که می تواند مانع از ورود شما به فهرست گوگل شود. برای اینکه وضعیت سایت تان در تلفن های همراه را مطلع شوید، اینجا را کلیک کنید، گوگل پاسخ صحیح را  به شما می دهد.

۳) سایت تان نقشه ندارد!

نقشه سایت به گوگل یک لیست از صفحات وب سایت تان را میدهد تا گوگل و دیگر موتورهای جستجو به وسیله آن در صفحات وب سایت بچرخند و ساختار سایت تان را بفهمند. نقشه سایت، فهم هوشمندانه وب سایت و محتوایی که در آن قرار داده شده است را برای خزنده های وب ( web crawlers ) در موتورهای جستجو فراهم می کند.

۴) استفاده نادرست از فایل های robots.text

فایل های robots.text برای این استفاده می شوند که به شما کمک می کنند که به موتورهای جستجو بگویید چه صفحات و بخش هایی از سایت تان را می خواهید نادیده بگیرند. اگر شما آنها را به اشتباه ایجاد کنید و تصادفاً به این وسیله خزنده های وب در موتورهای جستجو را از خزیدن بر صفحات اصلی سایت تان منع کنید و آسیب بزرگی به نمایش وب سایت تان در فضای مجازی وارد می کنید.

۵) صفحات وب سایت شما مملو از لینک های معیوب، صفحات ۴۰۴، یاجهت دهی های موقتی است.

آیا شما اخیرا وب سایت تان را طراحی مجدد کردید؟صفحاتی را از سایت قدیمی تان حذف کردید؟ آیا تغییراتی در ساختار URL ( نشانی وب ) برخی از صفحات تان ایجاد کردید؟ اگر پاسخ مثبت است، پس هنگامی که سایت جدیدتان را ایجاد می کنید این تغییرات در URL سبب خطاهای ۴۰۴ می شود البته اگر این این آدرس دهی ها به درستی هدایت نشده باشند. این مشکلات دفع SEO و  عدم استفاده مخاطب را در پی دارد و باید هر چه سریع تر حل شوند. همچنین مطمئن شوید که شما هدایت مجدد دایمی ۲۰۱ را بیشتر از هدایت های مجدد موقتی داشته باشید.برخلاف خطاهای ۳۰۱، خطاهای موقتی ارزش SEO را از یک URL به URL دیگر انتقال نمی دهد.

لینک های معیوب - گوگل

۶) نداشتن توضیحات متا (Meta Description ) و متنی که جای تصویر می آید. ( Alt-image text )

به علت اینکه گوگل قادر به دیدن عکسی که درسایت گذاشتید نیست، پس باید تصاویر، متنی نیز داشته باشند که به جای آن ها نمایش داده شوند. گوگل از متن اطلاعاتی را دریافت می کند که به او کمک می کند که بفهمد تصویر چیست و ارتباطش چیست. وقتی که شما در سایت تان از تصاویر بدون اینکه متن جایگزین تصویر داشته باشند استفاده می کنید، گوگل نمی تواند بر روی تصاویر بخزد و یا آن ها را ببیند. حتی وقتی که تصاویر را مطابق با کلمات کلیدی هدف و توضیحات مرتبط نیز انتخاب می کنید، گوگل باز هم نمی تواند تشخیص دهد که تصویر چیست، در نتیجه محتوایتان را در بخش تصاویر موتور جستجو قرار نمی دهد.

گوگل همچنین از توضیحات متا برای فهم محتوای صفحات وب سایت شما استفاده می کند. کاربران نیز به هنگام مشاهده نتایج متفاوت درخواستهای جستجویشان، توضیحات متا را می بینند.توضیحات متای توصیفی و غنی از کلمات کلیدی هم برای کاربران وب و هم موتورهای جستجو این امکان را فراهم می کند که در یک لحظه متوجه شوند که وب سایت تان درباره چیست.

۷) وب سایت تان پر از محتواهای تکراری، با کیفیت پایین و اسپم است!

همه می دانیم که محتوا مهم ترین جز یک سایت است، پس نباید از پافشاری هر چه بیشتر سئو ( SEO ) بر روی محتوا تعجب کنیم. اگر از تکنیک های تاریخ گذشته و اسپم سئو ( SEO ) مثل پرداختن به پیوندها ( لینک ها ) برای جذب ترافیک به وب سایت جدید برندتان استفاده می کنید مطمئن باشید که شما توسط گوگل تنبیه می شوید. مطمئن شوید که صفحات پنهان شده ندارید و متن همرنگ با پیش زمینه نیست. همچنین به صلاح شما است که به محتوایتان نیز توجه کنید که تکراری، بی کیفیت و مملو از لغات کلیدی نباشد. اگر این طور باشند، موتورهای جستجو به وب سایت تان چندان توجه نمی کنند. برای محتواهای با کیفیت و مداومی که برای بازدید کنندگان ارزش آفرینی می  کنند، سرمایه گذاری کنید.

حقیقتی که حالا نمی توان از آن فرار  کرد این است که دیگر نمی توان گوگل را فریب داد. در فضای مجازی و آنلاین قوانین را باید دنبال کنید تا بتوانید رتبه بالایی در موتورهای جستجو به دست آورید. اگر وب سایت ها ۷ اصل توسعه وب سایت همانند دارا بودن سیستم مدیریت محتوا، نقشه سایت، متن جایگزین تصویر، توضیحات متا و… را رعایت کنند به طور حتم سئو در آن ها رعایت شده و گوگل اصطلاحاً از سایت شان متنفر نیست و رتبه بالایی در رتبه بندی وب سایت ها به دست خواهند آورد.

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

پس از شناخت یک آمیخته ترفیع موثر ( An Effective Promotional Mix ) نوبت به اجرای آن خواهد رسید. در اینجا گام­ هایی برای اجرای یک ترکیب ارتقای موثر در شرکت شما مطرح خواهد شد.

گام اول ) تعیین مشخصات مخاطبان هدف ( target audience profile na )

تعیین مصرف­ کننده ایده ­آل محصول شما بر این اساس است که چه کسانی به احتمال زیاد به دنبال خرید آن محصول هستند. همچنین شما باید تصمیم بگیرید که آیا محصولتان را تنها برای استفاده کننده نهایی ارتقا دهید یا اینکه یهتر است فروش ارزان و یکجا ( off selling ) به شرکت های توزیع ­کننده یا فروشگاه ­های خرده­ فروش داشته باشید.

گام دوم ) تعیین اهدافتان از ترکیب ارتقا (promotional mix )

شما ماهیت واقعیاستراتژی­های مختلف ترفیعی که پیش از این معرفی کردیم را می­دانید و اینکه هر آمیخته بازاریابی ( marketing mix ) لزوما نباید تاثیر مستقیمی بر روی فروش یا سود بگذارد اگر چه فرقی نمی ­کند که از چه استراتژی ترفیعی ( Promotional Strategyy ) بهره می ­گیرید، همیشه هدف نهایی افزایش سود یا فروش است. موارد بسیاری وجود داشته که رویکرد غیرمستقیم نسبت به مستقیم، برای بهبود فروش بهتر عمل کرده است، به عنوان مثال زمانی که شرکت به دنبال اصلاح تصویر مخدوش خود است این رویکرد موثرتر است. مانند زمانی که شرکت های نفتی  انواع اقدامات ترفیعی را پس از نشت نفت در خلیج انجام داد تا تصویر اینکه”برایش مهم است” را القا کند و از زمین خوردن شرکت به خاطر این اتفاق جلوگیری نماید.

بنابراین هر کدام از کمپین­های بازاریابی باید به وضوح نتایج پایانی که می­خواهد به آن دست یابد را مشخص کند و سپس استراتژی ترفیعی مناسبی برای دستیابی به نتیجه مورد نظر خود اعمال نماید. پس از ایجاد هدف برای آمیخته بازاریابی ( marketing mix )، برنامه­ ریزی برای مابقی آن آسان­تر خواهد بود.

گام سوم ) پیام ( message ) خود را مشخص کنید.

دو عامل اساسی وجود دارند که هر پیام آمیخته ترفیع ( promotional mix message ) باید داشته باشد.

  • محتوا ( Content ) : این عامل به سادگی در مورد اینکه می ­خواهید چه تصویری را به وسیله محصول یا خدمت نشان دهید، تصمیم  می­ گیرد. محتوا شامل هم کلمات نوشته شده و هم تصاویر گرافیکی است که شما به مشتریان هدف خود برای انتقال فواید و کاربردهای محصول یا خدمت خود ارائه می ­کنید.
  • قالب ( Format ) :این همان چیزی است که پیام شما به وسیله آن برای مخاطب هدف جذابیت ایجاد می­ کند. بیشتر مواقع باید به جنبه ­های فنی انتقال پیام خود توجه کنید. قالب ها ممکن است مثلا در یک نمایش زنده در یک همایش شامل مواردی از قبیل اندازه صحنه، نور و صدا باشد یا در یک بنر بر روی صفحه وب سایت، که شما باید به اندازه، محتوای بصری خود بنر توجه کنید.

گام چهارم ) چگونه می­ خواهید پیام خود را به مخاطبان هدف ( target audience ) خود برسانید؟

زمانی که سعی می‌کنید آمیخته بازاریابی ( marketing mix ) خود را پایه‌ریزی کنید، بعضی اوقات نیاز دارید یک استراتژی برای فروش محصول و یا خدمات برگزینید. به عنوان مثال باید تصمیم بگیرید که از کوپن‌های کاغذی موجود در بروشورها برای ارتقای خدمات فضای سبز خود استفاده کنید یا خیر؟ و همچنین برای فروش برند استخر خود از ارسال نامه تبلیغاتی استفاده کنید یا اینکه برای کمک به فروش لباس­های شنای خود حامی یک غرفه در یک نمایشگاه شوید یا کار دیگری انجام دهید.

روشی که برای ارائه پیام خود به مخاطبان هدفتان ( target audience ) انتخاب می‌کنید مهمترین قسمت در طراحی ترکیب ارتقا ( promotional mix ) است شما باید قبل از انتخاب به خوبی فکر کرده باشید. احتمالا شما نیز نمی‌خواهید پوشک بزرگسالان را در اینترنت و با دادن پیش زمینه فراوان به مخاطب بازاریابی کنید چون خیلی از سالمندان با کامپیوتر آشنایی ندارند. اما مثلا گذاشتن یک کوپن تخفیف در یک مجله مخصوص سالمندان بسیار کارساز است.

گام پنجم ) مشخص کنید پیام ترفیع شما می‌خواهد به چه چیز دست یابد.

پس از آنکه روش ارسال پیام ترفیع ( promotional message ) خود را انتخاب کردید باید تصمیم بگیرید که چگونه این پیام را قابل پیگیری نمایید. تنها مشاهده محصول یا خدمات شما برای افراد کافی نیست، شما می‌توانید آن‌ها را یک گام جلوتر ببرید. به طور مثال آنها را وادار به کلیک بر روی دکمه “اطلاعات بیشتر” در صفحه ترفیع خود نمایید که آنها را به سایت اصلی شما ببرد و یا اینکه آنها را تشویق به پر کردن بن تخفیف برای یک مسافرت رایگان نمایید تا بتوانید اطلاعات آن‌ها را برای کمپینهای تبلیغاتی پستی  یا بازاریابی ایمیلی آتی در اختیار داشته باشید.

گام ششم ) بودجه خود را مشخص کنید.

بودجه ترفیع ( promotional budget ) شما معمولا درصدی از میزان فروش احتمالی حاصل از کمپین بازاریابی شما خواهد بود. بدیهی است که اگر با بودجه کمی کار کنید اختیارات کمی برای انجام کارها دارید. به طور مثال نمی‌توانید از یک بازیگر برجسته دعوت کنید تا در یک تبلیغ تلویزیونی شرکت داشته باشد.

گام هفتم ) آمیخته ترفیع ( promotional mix ) خود را تعریف کنید.

زمانی که بودجه خود را تعیین کردید می‌توانید از آن برای تعیین آمیخته ترفیع ( promotional mix ) خود نیز استفاده کنید. تعریف آمیخته ترفیع ( promotional mix ) شامل تقسیم‌بندی آن به درصدی از بودجه کل نیز می ­باشد.

گام هشتم ) ترتیب اثر دادن به برنامه

به محض ایجاد برنامه ترکیب ارتقا ( promotional mix plan ) زمان عملی کردن آن فرا می ­رسد.

گام نهم ) تجزیه و تحلیل و سنجش های کنترلی برنامه آمیخته ترفیع ( promotional mix plan )

در نهایت شما به دنبال آن هستید که بتوانید برنامه آمیخته ترفیع ( promotional mix plan ) خود را پیگیری کنید تا بفهمید آیا به وسیله­ ی آن یه نتایج مورد نظر خود دست یافته ­اید یا خیر. این باعث می ­شود که برنامه ­های آتی شما موثرتر باشند. پیگیری ( Trackin ) را از طرق مختلفی می ­توان انجام داد از جمله دنبال کردن تعداد کوپن های پرشده در بروشورهای تبلیغاتی یا تعداد بازدیدکنندگان صفحه تبلیغاتی بر روی وب سایت و همچنین پیگیری نظرسنجی­ های انجام گرفته از مشتریان پس از خرید.

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

در طی دهه های گذشته، موتورهای جستجو مثل گوگل، به عنوان بالاترین جایگاه جهت بازاریابی کردن محصولات و خدمات در فضای اینترنت پیشتاز بوده اند. اگر به دنبال رشد کسب وکارتان هستید، می بایست حضور آنلاین تان در موتورهای جستجو را افزایش دهید. بهینه سازی برای موتورهای جستجو ( SEO ) و بازاریابی از طریق رسانه های اجتماعی ( SMM ) یک راه هوشمندانه و مقرون به صرفه جهت تاثیرگذاری و ایجاد انگیزه در مشتریان بالقوه است.

طبق گزارش Shareaholic سال گذشته رسانه های اجتماعی ۳۱.۴% از ترافیک کلی ارجاع به وب سایت ها را تشکیل داده اند. ( ترافیک ارجاعی، متود گوگل برای گزارش دهی آمار بازدیدهایی از وب سایت هاست که از منابعی خارج از موتور جستجو به وب سایت تان مراجعه شده است ). به این معناست که شما باید از مزایای فعال بودن در بزرگترین پلتفرم های رسانه های اجتماعی بهره مند شوید: شما فرصت این را دارید که کسب وکارتان را ارتقا دهید و برندتان را در معرض نمایش تماشاگران زیادی قرار دهید. همچنین اگر کسب وکارتان در عین حال که خاص نیست ولی در سطح بالایی قرار دارد: چرا مردم شما را بین رقبای تان انتخاب می کنند؟ در عصری که بازار به شدت رقابتی است، اینکه کسب وکارتان به راحتی در دسترس همه مشتریان بالقوه قرار گیرد قطعا حیاتی است. رسانه های اجتماعی این امکان را برای شما فراهم می کنند که به استراتژی های رقبای تان از بیرون نگاه کنید.

از زمانی که پروفایل شبکه اجتماعی تان را ایجاد کردید، بسیار مهم است که بدانید باید چه کارهایی را به ترتیب انجام دهید تا ترافیک ( رفت و آمد به وب سایت ) مورد نظر را کسب کنید. مهم ترین چیزی که باید روی آن تمرکز کنید، ایجاد محتوای جالب، قابل اشتراک گذاری و بهینه سازی  شده از نظر موتور جستجو ( SEO ) است. در حالی که قابل اعتماد بودن و جالب بودن محتوا  تنها یکی از عواملی است که بر رتبه بندی وب سایت تان تاثیر می گذارد علاوه بر این مهم ترین نیز هستند :  نبود آن به معنای این است که وب سایت تان در فهرست گوگل قرار نمی گیرد و در نهایت هیچ کس قادر به خواندن مطالب شما نخواهد بود. به هنگام نوشتن محتوایی که از نظر SEO بهینه سازی شده است باید عوامل مختلفی را در نظر بگیرید. برای مثال شما می بایست کلمات کلیدی را با دقت انتخاب کنید ومطمئن شوید که این کلمات در عنوان، URL صفحه ( آدرس الکترونیکی صفحه مطلب )، در بدنه مقاله و در توضیحات متا meta description/ مقاله تان نیز استفاده شده باشند .

علاوه بر این اگر میخواهید در فضای اینترنت و مجازی حضور آنلاین داشته باشید، اساساً مشتری گوگل نیز هستید. الگوریتم های گوگل مرتباً تغییر می کنند به این علت که می خواهند تجربه کاربر را توسعه دهند و دخالت در فهرست های موتور جستجو را کنترل کنند. اینکه نتایج جستجو از چه روشی به دست می آیند تا بتوانند رتبه بندی ( SEO ) وب سایت تان و در نهایت میزان نمایش و  درآمدتان را بهتر کنند، فهمیدنش به شدت برایتان مهم است.

بیش از ۲۰۰ معیار وجود دارند که بر نمایش وب سایت تان تاثیر می گذارند. ایده آل این است که هر کدام از انتخاب هایمان برای وب سایت با معیارها مطابقت داشته باشد، اما حداقل برای شروع، می بایست مطمئن شوید که وب سایت تان به روز، مرتبط، قابل اعتماد و به آسانی در دسترس همه کاربران باشد و هیچگاه ۷ مورد در رابطه با وب سایت که گوگل از آن متنفر است را از یاد نبرید.

بیشتر از اینکه محتواهای اصل را پست کنید می توانید با به اشتراک گذاری پست های مرتبط و جالب که توسط تاثیرگذاران اصلی صنعت تان نوشته شده است، بر مخاطب نیز تاثیر بگذارید. تمامی لینک ها و محتواهایتان می بایست به وب سایت های معتبر و قابل اطمینان اشاره شده باشند. این ها دانش کسب وکارتان را گواهی می دهند و برای مشتری اعتماد ایجاد می کند. یک وب سایت حاوی لینک های با ارزش را ایجاد کنید. شما همچنین می بایست مطمئن شوید که کلمات کلیدی درستی را برای محتوای تان استفاده کرده اید تا بتوانید جستجوی آنها را آسان کنید.

حالا شما یک محتوا دارید که کاملا بر طبق معیارهای سئو ( SEO ) است و میخواهید آن را در پروفایل شبکه اجتماعی که ایجاد کردید به اشتراک بگذارید. جامعه هدف شما چه کسانی هستند؟ می خواهید چه چیزی را به آنها بگویید؟ چگونه می توانید پیام تان را سراسری کنید؟ به زبان ساده تر، شما می بایست بازدید کنندگان درست را انتخاب کنید. تمامی شبکه های اجتماعی اصلی درحوزه کسب وکار همانند +Facebook ، Twitter ، Google و LinkedInاین امکان را به شما می دهند که  به اطلاعات جمعیت شناختی کاربرانتان، میزان دسترسی به پست هایتان، پست های نگرشی در صنعت شما و اثر بخشی واقعی تلاش هایتان دسترسی داشته باشید. ابزارهای تحلیلی رایگان بی شماری در رسانه های اجتماعی وجود دارند که می توانید از آنها در جهت محدود کردن هر چه بیشتر بازار هدفتان استفاده کنید.

شناخت بازدیدکنندگان یک گام کلیدی در برنامه ریزی استراتژی بازاریابی است. برای رسیدن به همه افراد تلاش نکنید. اگر تحقیقات بازار انجام دهید، در کسب وکارتان موفق خواهید شد. فراموش نکید که هر رسانه اجتماعی ویژگی خاص خود را دارد. حضورشرکت در چندین پلتفرمی علاوه بر اینکه نیاز است تا محتوا و رویکردتان را با ویژگی های جمعیت شناختی بازدید کنندگان مطابقت دهید، بلکه با عملکرد های خاص هر شبکه اجتماعی نیز می بایست سازگار باشند.

و در آخر اینکه اصیل باشید! قطعا مهم است که بنگاه کوچکتان را با خلاقیت ارتقا دهید تا بتوانید رقبای خود را شکست دهید. استفاده از چند رسانه ای ها ( Multimedia )، خلق ویدئو و فیلم با کیفیت، اینفوگرافیک ها ( infographics ) و تصاویر برای کاربران این امکان را فراهم می کند تا از شیوه های مختلف، مجذوب وب سایت شما شوند. چند رسانه ای ها علاوه بر اینکه کاربر پسند هستند، به راحتی نیز به اشتراک گذاشته می شوند که به معنای رتبه بندی بهتر وب سایت است. نوع کسب وکارتان هر چیزی که می خواهد می تواند باشد اما شما حتما از چند رسانه ای ها استفاده کنید تا توجه مخاطبتان را جلب کنید، همچنین چند رسانه ای ها به شکل گیری شخصیت برند نیز کمک می کنند و در نهایت سبب بهتر شدن رتبه ی شما در صفحه نتایج موتور جستجو : SERP ) Search Engine Result Page ) می شوند.

صاحبان کسب وکارها میتوانند از فضای آنلاین استفاده کنند و از طریق سئو ( SEO ) و بازاریابی از طریق رسانه های اجتماعی فروش خود را افزایش دهند البته رعایت نکاتی در هر کدام از تکنیک ها همانند استفاده از چند رسانه ای ها، کلمات کلیدی و … سبب افزایش رتبه سایت در رتبه بندی موتورهای جستجو شده و نهایتا سبب جذب بیشتر مشتریان بالقوه می شود.

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

آیا می‌دانید افراد خریدار ( buyer persona ) برای کسب وکار شما چه کسانی هستند؟

Buyer persona ( که گاهی از آن به عنوان شخصیت بازاریابی ( marketing persona ) یاد می‌شود ) یک بیان ساختگی و کلی از مشتریان ایده‌آل ( ideal customers ) شما می‌باشد. Personaها به ما در جذب مشتری‌ های ایده‌آلی که به دنبال آن هستیم ( از طریق بازاریابی، فروش، محصولات و خدمات ) کمک می ­کند و باعث می‌شود با مشتریان مان مانند یک انسان واقعی برخورد کنیم. فهمیدن عمیق buyer  persona برای خلق محتوا، توسعه محصول، پیگیری خرید و فروش و به واقع هر آنچه که به جذب و حفظ مشتری مربوط می‌شود، ضروری است.

پس Persona ها برای کسب وکار بسیار مهم هستند. اما چطور آن را به وجود آوریم؟

این یک سوال کلیدی است. خبر خوب اینکه ساختن آن زیاد سخت نیست. فقط کافیست از افراد درست، سوالات درستی را بپرسید و اطلاعات به دست آمده را طوری ارائه دهید که افراد درگیر در کسب وکارتان بتوانند Persona های شما را مثل کف دستشان بشناسند.

قبل از شروع فرایند ایجاد buyer persona، با توقفی کوتاه می­ خواهیم تاثیر داشتن buyer persona توسعه یافته را بر روی کسب وکار خود و به خصوص بخش بازاریابی ببینیم.

چرا buyer persona برای کسب و کار شما مهم است؟

buyer persona به شما کمک می‌کند تا مشتریان ( و یا مشتریان بالقوه ( prospective customers ) خود را بهتر درک کنید. این امر به شما در تهیه محتوا، انتقال پیام و توسعه محصولات و خدمات در راستای نیازها، رفتارها و دغدغه های گروه های مختلف مردم کمک فراوانی می‌کند. به عبارت دیگر مثلا شما می‌دانید که مخاطب هدف ( target buyer ) شما یک پرستار است اما آیا می‌دانید به طور دقیق نیازها و علایق او چیست؟ ذهنیت شما از مشتری ایده آل چیست؟ برای اینکه بفهمید چه چیز باعث می­ شود که بعضی از مشتریانتان تبدیل به بهترین مشتریان شما شوند باید persona های دقیقی برای کسب وکارتان تعیین کنید.

قوی ترین buyer persona مبتنی بر تحقیقات بازار و همچنین دیدگاه­ هایی است که شما از مشتریان واقعی خود جمع آوری می‌کنید ( از طریق نظرسنجی، مصاحبه و…). بسته به کسب وکارتان، شما می‌توانید از یک یا دو الی ۱۰ یا ۲۰ persona داشته باشید. اما اگر در این راه تازه کار هستید بهتر است با تعداد کم شروع کنید، بعدها در صورت نیاز می‌توانید تعداد بیشتری persona برای کسب وکارتان در نظر بگیرید.

شخصیت “منفی” ( Negative Persona ) چیست؟

همانطور که buyer persona نمایانگر مشتری های ایده آل شما هستند، Negative Persona یا افراد حذفی ( exclusionary ) نیز نمایانگر کسانی هستند که شما نمی‌خواهید مشتری شما باشند.

به طور مثال Negative Persona همان افراد حرفه­ ای هستندکه در سطح بالاتری نسبت به محصول یا خدمت شما قرار دارند، و یا دانش آموزانی که از محتوای شما برای تحقیق یا آشنایی با مطلب استفاده میکنند و یا حتی مشتریان بالقوه ای که به دست آوردن آن ها بسیار هزینه ­بر است ( مثلا کسانی که میانگین فروش به آنها پایین است، تمایل به رویگردانی از شما دارند و به احتمال زیاد دیگر از شما خرید نخواهند کرد ).

چطور میتوان از Persona در بازاریابی استفاده کرد؟

در درجه اول، ایجاد Persona به شما فرصت ایجاد محتوا و انتقال پیام برای ارائه به مخاطبان هدفتان را می دهد و در ضمن شما را قادر می سازد بخشهای مختلف ( different segments ) مخاطبان هدف خود را هدف گیری نمایید یا بازاریابی شخصی ­سازی شده ( personalize ) انجام دهید. به طور مثال در صورتی که بخواهید یک ایمیل به همه افراد موجود در پایگاه داده خود ارسال کنید به جای اینکه یک ایمیل یکسان به همه افراد بفرستید می توانید به وسیله دسته بندی از طریق buyer persona، ایمیل را متناسب با اطلاعاتی که راجع به آن persona دارید شخصی سازی ( tailor ) و سپس ارسال کنید.

در صورت ادغام این موضوع با سطوح چرخه عمر فروش ( اینکه یک فرد در کجای این چرخه قرار دارد )، داشتن buyer persona به شما کمک می­کند تا محتوایی هدفمند برای کسب وکارتان ترتیب دهید. اگر کمی نیز روی تعریف شخصیت منفی ( negative personas ) وقت بگذارید آنگاه می توانید افراد نامطلوب را از لیست مخاطبان خود حذف کنید، که این باعث کاهش هزینه نهایی شما برای هر مشتری بالقوه و هر مشتری می شود که افزایش سود فروش را برای شما به ارمغان می­ آورد.

حال به نحوه ایجاد buyer personas می‌‌پردازیم.

چگونه می­توانید buyer persona ها را ایجاد کنید؟

buyer persona را میتوانید از طریق تحقیق، بررسی و مصاحبه با مخاطبان هدف ( target audience ) ایجاد کرد. منظور از مخاطبان هدف ترکیبی از مشتریان ( customers )، مشتریان بالقوه ( prospects ) و افراد خارج از لیست مخاطبان شماست که ممکن است به مخاطبان هدف شما ملحق شوند.

در اینجا چند روش کاربردی برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز برای ساختن personaها بیان می­شود:

  • با نگاهی به پایگاه داده مربوط به لیست مخاطبان خود، تمایلات هر مشتری و مشتری بالقوه را در یافتن و استفاده از محتوای خود مشخص کنید.
  • در هنگام طراحی فرم برای وب سایت خود، فیلدهایی برای جمع آوری اطاعات مهم راجع به persona در نظر بگیرید. به طور مثال اگر هر کدام از personaهای شما با تغییر اندازه شرکت تغییر می­یابد، از مشتریان بالقوه که فرم را پر می‌کنند اطلاعاتی راجع به اندازه شرکت دریافت کنید.
  • به بازخوردهای تیم فروشتان در رابطه با بازدیدکنندگانی که با آن ها برخورد زیادی دارند، توجه کنید. جمع بندی آن ها از گروه های مختلف مشتریانی که به آن ها خدمت می­کنید چیست؟
  • برای فهمیدن اینکه مشتریان و مشتریان بالقوه شما از چه چیز محصول و یا خدماتتان خوششان می آید با آن ها مصاحبه کنید ( به صورت حضوری و یا تلفنی ). این یکی از مهم ترین مراحل است پس اجازه دهید کمی با جزئیات بیشتر به آن بپردازیم:

چگونه می‌توان به منظور بررسی Buyer Persona افرادی را برای مصاحبه یافت؟

یکی از مهمترین گام ها برای ایجاد buyer persona پیدا کردن افراد مناسبی برای صحبت است تا بتوانید به خوبی درک کنید که buyer persona  شما چه کسی است. این بدین معناست که شما باید مصاحبه های ترتیب بدهید تا بفهمید چه چیزی به مخاطبان شما انگیزه می­دهد. اما چطور میتوان به این افراد دست یافت؟ برای این کار می‌توانید از منابع زیر استفاده کنید:

۱)  مشتریان ( Customers )

مشتریانی که هم اکنون از شما خرید می‌کنند بهترین افراد برای شروع مصاحبه هستند، چون در حال حاضر از محصول شما خریداری کرده ­اند و با شرکت شما آشنا می‌باشند. حداقل چند نفر از آن ها می‌توانند مثال های مناسبی برای persona ( های ) شما باشند.

به دنبال هم مشتریان “خوب” و هم مشتریان ” بد” بروید. شما نباید تنها با افرادی مصاحبه کنید که عاشق محصول شما هستند و می­خواهند ساعتی را صرف فوران احساسات خوبشان نسبت به شما نمایند. مشتریانی که از محصول شما راضی نیستند به شما الگوهای دیگری را نشان می‌دهند که باعث می‌شود درک بهتری از persona خود داشته باشید. برای مثال ممکن است بفهمید که برخی از این مشتریان “بد”  از محصول شما خوششان نمی‌آید چون یک تیم بزرگتر دارند، که در نتیجه برای استفاده از محصول نیاز به مشارکت و همکاری دارند. یا به طور مثال شما متوجه خواهید شد که مشتریان “بد” گمان می­کنند که محصول شما خیلی تخصصی و استفاده از آن دشوار است. در هر دو حالت شما راجع به محصول تان چیزی یاد گرفته اید و چالش های پیش روی مشتریان تان را شناخته­ اید.

یکی دیگر از مزایای مصاحبه با مشتریان این است که احتمالا شما نیازی به ارائه مشوقی مانند کارت هدیه به آنها ( یک روش مرسوم برای ایجاد انگیزه برای شرکت در مصاحبه و یا نظرسنجی ) ندارید. مشتریان اغلب خود دوست دارند صدایشان شنیده شود، و مصاحبه کردن با آن ها این فرصت را به آن ها می‌دهد تا نظراتشان را راجع به محصولتان بگویند و شما را بیشتر با دنیای خود و چالش های پیش روی خود آشنا سازند. در ضمن مشتریان علاقه دارند تا بر روی محصولی که استفاده می­کنند اثرگذار باشند و شاید شما ‌بتوانید با درگیر کردن آنها در مصاحبه­ های اینچنینی این امکان را در اختیار آن ها قرار دهید و با این کار آنها را به شرکت خود وفادارتر نمایید. هنگام برخورد با مشتریان مشخص کنید که هدف شما گرفتن بازخورد ( feedback ) از آنها می‌باشد و اینکه این بازخورد به شدت برای تیم شما ارزشمند است.

۲)  مشتریان بالقوه ( Prospects )

مطمئن شوید که در مصاحبه­ هایتان حتما از افرادی که تا به حال از شما خرید نکرده اند و یا درباره شرکت شما اطلاعات زیادی ندارند استفاده کنید. مشتریان بالقوه فعلی شما یک گزینه مناسب هستند زیرا شما اطلاعات تماس آن ها را در اختیار دارید. برای اینکه بفهمید چه کسی با personaهای مورد نظر شما هماهنگ است از اطلاعاتی که از آن ها در اختیار دارید استفاده کنید ( مثلا هر اطلاعاتی که از فرم های مشتری­ یابی ( lead generation forms ) یا از تحلیل سایت ( website analytics ) به دست آورده اید ).

۳) کاربران معرفی شده  ( Referrals )

شما احتمالا می‌بایست برای مصاحبه با افرادی که متناسب با personaهای هدف شما باشند به تعدادی کاربر معرفی شده ( Referrals ) اکتفا کنید، به ویژه اگر به تازگی به یک بازار جدید قدم گذاشته­ اید یا اینکه هنوز مشتری یا مشتری بالقوه ای ندارید. برای یافتن افرادی که می‌خواهید با آن‌ها مصاحبه کنید به شبکه های خود ( همکاران، مشتریان موجود، مخاطبان رسانه ­های اجتماعی و…)  مراجعه کنید و خود را به آنها معرفی کنید. ممکن است دستیابی به حجم وسیعی از مردم با استفاده از این روش دشوار باشد اما می‌توانید از میان آن ها مصاحبه های بسیار مطلوبی به دست آورید. اگر نمی دانید از کجا شروع کنید، می‌توانید به سراغ جستجو در سایت LinkedIn رفته و افرادی که ممکن است با persona مورد نظر شما مطابقت داشته باشند را بیابید و سپس ببینید آیا این اشخاص با شما نقطه مشترکی دارند یا خیر و اگر داشتند برای معرفی از نقاط مشترکتان استفاده کنید.

نکاتی در رابطه با جذب مصاحبه شونده

زمانی که به مصاحبه شونده های بالقوه خود دست یافتید بد نیست به نکاتی برای دستیابی به نرخ پاسخگویی بهتر توجه کنید:

  • ایجاد انگیزه از طریق مشوقها ( incentives ): ممکن است که شما در هیچ کدام از سناریوهایی که گفته شد به آن نیاز نداشته باشید ( مثلا زمانی که مشتریان خود دوست دارند با شما صحبت کنند )، اما این مشوق ها دلیلی برای شرکت در مصاحبه برای مردمی است که با شما هیچ ارتباطی ندارند. یک روش ساده برای انجام این کار یک کارت هدیه است.
  • برای مصاحبه شونده مشخص کنید که این یک ارتباط برای فروش نیست: این امر زمانی خیلی مهم می‌شود که شما با کسانی که  مشتری شما نیستند، تماس می‌گیرید. این موضوع را برایشان روشن کنید که درحال انجام تحقیق هستید و تنها می­خواهید از آنها یاد بگیرید. شما نباید آنها را متعهد به خرید پس از یک تماس یک ساعته کنید، بلکه باید آن ها را متعهد کنید تا به شما راجع به کار، زندگی و چالش هایشان بگویند.
  • شرایط را برای پاسخ مثبت فراهم کنید: مراقب همه چیز برای مصاحبه شونده­ های احتمالی خود باشید. به آن ها زمان پیشنهاد دهید  اما در این رابطه انعطاف ­پذیر باشید. در ابتدا به آن ها اجازه دهید زمان را انتخاب کنند، و سپس برای قطعی کردن زمان و اینکه آنها زمانشان را برای شما خالی نگاه دارند یک دعوتنامه تاریخ دار به همراه یک یادآوری برای آن ها ارسال کنید.

به چند نفر برای مصاحبه نیاز دارید؟

متاسفانه جواب قطعی وجود ندارد و بسته به شرایط مختلف متفاوت است. برای شروع به ازای هر personaیی که ایجاد می­کنید حداقل با ۳ تا ۵ نفر مصاحبه کنید. اگر از قبل اطلاعات زیادی راجع به persona مورد نظرتان دارید این تعدادکافی است. شما ممکن است به ازای هر گروه از مصاحبه شوندگان نیازمند ۳ تا ۵ مصاحبه باشید. ( مشتریان، مشتریان بالقوه و کسانی که شرکت شما را نمی شناسند ).

قاعده کلی این است که زمانی که شما قادرید به طور دقیق پیش ­بینی کنید که مصاحبه شونده چه می‌خواهد بگوید، احتمالا آن زمان باید مصاحبه را متوقف کنید. چون این مصاحبه ها برای این است که شما الگوهایی را برای پیش­ بینی رفتار مشتری تشخیص دهید. زمانی که شما شروع به حدس پاسخهای مصاحبه شونده می‌کنید یعنی شما با تعداد کافی از مردم برای یافتن و درونی­ کردن این الگوها مصاحبه کرده ­اید.

۲۰ پرسش پیشنهادی در مصاحبه تشخیص Persona

زمان انجام مصاحبه فرا رسیده. بعد از گفتگوی کوتاه و معمولی و سپاسگزاری­ها به سراغ سوالات بروید. تعداد زیادی سوال در زمینه ­های مختلف وجود دارد که برای ساخت ویژگی­های یک persona کامل باید آن ها را به ترتیب بپرسید. سوالات زیر در دسته های ذکر شده قرار دارند، اما شما می‌توانید به دلخواه سوالات آن را حذف یا سوالی به آن اضافه کنید تا برای مشتریان هدف شما مناسب باشد.

 

نقش ( Role ):

  • نقش شغلی شما چیست؟عنوان شغلی شما چیست؟
  • شغل شما چگونه ارزیابی می­شود؟
  • یک روز معمولی از نظر شما چگونه است؟
  • چه مهارت هایی برای انجام کار شما لازم است؟
  • شما از چه دانش و ابزاری برای انجام شغلتان استفاده می‌کنید؟
  • شما به چه کسی گزارش می‌دهید؟ چه کسی به شما گزارش می‌دهد؟

شرکت ( Company ) :

  • شرکت شما در چه صنعت یا صنایعی فعال است؟
  • اندازه شرکت شما چقدر است؟ ( از نظر درآمد و تعداد کارکنان ).

اهداف (Goals) :

  • شما مسئول چه اموری هستید؟
  • موفقیت شغلی به چه معنایی است؟

چالش­ها ( Challenges ) :

  • بزرگترین چالشهای شما کدام است؟

یادگیری ( Watering Holes ) :

  • اطلاعات جدید شغلیتان را چگونه فرا می­گیرید؟
  • چه نشریه و یا وبسایت هایی را دنبال می‌کنید؟
  • در چه انجمنها و یا شبکه های اجتماعی عضو هستید؟

سوابق شخصی ( Personal Background ) :

  • مشخصات دموگرافیک خود را شرح دهید. ( در صورت لزوم سن، آیا ازدواج کرده اند؟، آیا فرزند دارند؟ را بپرسید ).
  • سوابق تحصیلی خود را شرح دهید. چه سطحی از تحصیلات را دارا می­باشید، در چه مدرسه­ای و کدام رشته تحصیل کرده اید؟
  • مسیر شغلی خود را شرح دهید.پایان راهی که در حال حاضر در آن قدم گذاشته­ اید کجاست؟

ترجیحات خرید ( Shopping Preferences ) :

  • ترجیح می­ دهید چگونه با فروشنده در ارتباط باشید؟ ( ایمیل، تلفن، به صورت حضوری و…).
  • آیا از اینترنت برای یافتن مشتریان یا محصولات استفاده می‌کنید؟ اگر بله چطور برای دستیابی به اطلاعات جستجو می‌کنید؟
  • یک خرید اخیر خود را توضیح دهید. چرا یک خرید ترتیب داده بودید، فرایند ارزیابی چه بود و چگونه تصمیم‌ گرفتید که آن محصول با خدمت را بخرید؟

یک راهکار برای انجام مصاحبه Persona موفق: بپرسید “چرا”

در انتهای هر یک از سوالات بالا خوب است یک سوال چرا نیز پرسیده شود. با انجام این مصاحبه ها شما به دنبال درک اهداف، رفتارها و مشوقهای مشتریان یا مشتریان بالقوه خود هستید. اما این نکته را در ذهن داشته باشید که مردم همیشه در انعکاس رفتارهای خود خوب عمل نمی­کنند و به شما نمیگویند که چه چیزی آنها را قلبا برمی انگیزد. به طور مثال اینکه آنها تعداد دفعات بازدید از وبسایت شان را اندازه ­گیری می­کنند برای شما مهم نیست، چیزی که برای شما مهم است این است که آن ها این تعداد را اندازه­ می­ گیرند چون به وسیله آن می­توانند به رییس شان نشان دهند که کارشان را به درستی انجام می‌دهند.

با یک سوال ساده شروع کنید. مثلا “بزرگترین چالش شما چیست؟” بعد زمان زیادی را برای عمیق تر شدن روی این سوال قرار دهید تا اطلاعات بیشتری را راجع به شخص مصاحبه شونده به دست آورید. شما با پرسیدن “چرا؟” و سپس یا ادامه دادن بحث با پرسیدن سوالات خاص بیشتر، درک بیشتری میابید.

چگونه از تحقیقات تان برای ایجاد Persona خود استفاده کنید؟

به محض ورود به فرآیند تحقیق شما مقدار زیادی داده خام و دست نخورده از مشتریان فعلی و بالقوه خود خواهید داشت. اما شما با این داده چه می‌کنید؟ چگونه آنها را خلاصه می‌کنید تا همه بتوانند کلیه اطلاعاتی را که جمع آوری کرده اید، بفهمند؟ گام بعدی این است که از تحقیقات تان برای شناسایی الگوها و مشترکات میان پاسخهای سوالات مصاحبه استفاده کنید. حداقل یک persona اولیه ایجاد کرده و آن را با بقیه شرکت به اشتراک بگذارید.

اطلاعات دموگرافیک ( Demographic Information ) را برای Persona خود به دست آورید.

اگر شما از پرسیدن بعضی از این سوالات دموگرافیک به صورت حضوری و یا از طریق تلفن حس خوبی ندارید، می‌توانید از پرسشنامه های آنلاین جهت کسب این اطلاعات استفاده کنید. بعضی از مردم ترجیح می­دهند تا اطلاعات اینچنینی را  از طریق پرسشنامه بیان کنند نه ارتباط کلامی. همچنین شاید بد نباشد برخی واژگان تخصصی و رفتارهای persona خود را نیز که در طول مکالمات خود متوجه آنها شده اید انتخاب کنید تا بدین وسیله اعضای دپارتمان فروش در زمان صحبت با مشتریان بالقوه بتوانند هر persona خاص را تشخیص دهند.

به تیم فروش خود برای آمادگی برای صحبت با Persona خود کمک کنید.

از چند نمونه از نقل قولهای واقعی از مصاحبه خود برای شبیه سازی دغدغه ­های Personaهای خود، اینکه چه کسانی هستند و چه می­خواهند، استفاده کنید. سپس یک لیست از شکایت هایی که ممکن است انجام دهند تهیه کنید تا تیم فروش شما خود را برای رسیدگی به آنها در حین مکالمات خود با مشتریان بالقوه آماده سازند.

در انتها حتما برای  Personaخود یک نام انتخاب کنید و حتما برای Persona خود یک تصویر زنده و واقعی انتخاب کنید تا همه بتوانند آن را به درستی مجسم کنند. می توانید یک عکس از سایت های فروش تصویر خریداری کنید ( مانند Thinkstock ) شاید این کار احمقانه به  نظر برسد اما اینکه شخصیت شما یک اسم و یک تصویر داشته باشد و اینکه بتوانید با آن صحبت کنید، بسیار مفید می‌باشد.

  • مهرا ریحانی
  • ۰
  • ۰

بیشتر رهبران فقط در زمان تغییر، مانند ادغام، مالکیت، برندسازی مجدد و راه اندازی محصول، به معماری برند فکر می کنند. و در آن زمان،  درک ارتباط بین نام های برند در مجموعه محصولات شرکت ضروری خواهد بود.

اما مستندسازی و راهنمایی استراتژی معماری برند در خارج از زمان تغییر نیز مهم است. این امر می تواند ثبات بلند مدت برند را حفظ کند، سهامداران را یکی کند و با موفقیت در توسعه سهم بازار شما از طرق زیر کمک کند :

  • تعیین چگونگی اضافه کردن موفقیت آمیز محصولات و خدمات
  • شناسایی موقعیت تجاری، پیام و صدای فرصت ­های مرتبط
  • تقویت یا انتقال مارک هایی که نسبت به سایر مجموعه محصولات تأثیر گذاری پایین تری دارند.
  • افزایش وفاداری مشتری
  • تحت پوشش قرار دادن گروه مخاطبان هدف جدید

خانه برند شما به چه شکل است ؟

تمام استراتژی­ های معماری برند ( brand architecture strategies ) به یکی از سه رویکرد اصلی زیر تقسیم بندی میشوند، خانه­ ای با یک برند، خانه­ ای پر از برندهای مختلف یا خانه­ ای از برندهای ترکیبی.

ارتباط بین معماری برند و استراتژی کسب و کار

در استراتژی استفاده از برندهای گوناگون ( house of brands )، اسم شرکت اصلی به هیچ وجه معرفی نمی شود. به جای آن نام محصولات خرید را پیش می برند. استراتژی استفاده از یک برند ( branded house ) تمامی محصولات را از طریق یک نام مشخص معرفی می کند. اما بیشتر شرکت ها از ترکیب این دو رویکرد یا تغییر یکی از آنها به عنوان استراتژی خود استفاده می کنند که استراتژی استفاده از برندهای ترکیبی ( blended house ) نام دارد.

آیا معماری برند شما با استراتژی کسب وکارتان هم سو است؟

معماری برند ساختاری است که نقش ­ها و ارتباطات موجود بین پرتفولیو برندها ( brand portfolio ) را مشخص میکند. اما بیشتر مردم چگونگی ارتباط بین معماری برند و استراتژی کسب وکار هم راستا بودن آنها با هم را نادیده می گیرند.

برای مثال، اگر استراتژی اصلی رشد شما افزایش سهم بازار باشد استفاده از رویکرد برندهای مختلف به نظر منطقی می ­آید. چرا که این اجازه را به شما می دهد که از بهترین فرصت برای دستیابی به مخاطبان هدف متنوع و زیاد استفاده کنید. رویکرد استفاده از یک برند برای موقعیتی مناسب است که شما در یک بازار به بلوغ رسیده قرار دارید و هدف شما مجهز شدن برای حداکثر سازی تلاش ­های بازاریابی و ارزش ویژه برند است. هرچند اجرای رویکرد ترکیبی تا حدی دشوار است، اما در زمانی که همزمان با تلاش برای رشد سهم بازار خود به دنبال نفوذ اعتبار برند اصلی­تان هستید، این رویکرد میتواند به شما کمک کند.

معماری برند خود را به کار بگیرید.

هماهنگی استراتژی کسب و کار شما با رویکرد معماری برند مناسب برای موفقیت سازمان شما ضروری است. به یاد داشته باشید که استراتژی معماری برند فقط در زمان تغییر ظهور نمی کنند. بلکه ابزاری است که در تمام مراحل تصمیم گیری برند و کسب وکار باید مورد استفاده و توجه قرار گیرد.

آیا خانه­ ی برند شما با مشکل مواجه است؟

اگر برای انتخاب رویکرد مناسب معماری برند و هماهنگی آن با استراتژی­ های کسب وکار خود دچار مشکل هستید، ما شما را در این راه همراهی خواهیم کرد.

  • مهرا ریحانی